رتبهم یهجورى عه که احتمالا هر رشتهاى بخوام قبول مىشم جز مهنسى کامپیوتر شریف. :))))
رتبهم یهجورى عه که احتمالا هر رشتهاى بخوام قبول مىشم جز مهنسى کامپیوتر شریف. :))))
مثل احمقا یه کارتن بزرگ برداشتم و کتابهام رو گذاشتم توش و الآن یک میلیمتر هم تکون نمیخوره. خدایا.
Moon, my beloved Moon.
پ.ن. شاید خیلی به نظر نیاد؛ ولی ماه امشبه.
پ.ن. "Tells me the secrets of the sky"
همهش به این فکر میکنم که شاید باید برم و یه رشتهای که بیشتر بهم بیاد رو پیدا کنم. شاید کل این راهی که میخوام برم اشتباه باشه. هر چند که اشتباه، به این کلیّت، فکر نمیکنم وجود داشته باشه.
نمیدونم ولی شاید میترسم.
پ.ن. 슬픈 행진 Sad March - 일레인 Elaine ؛ قول نمیدم که خوشتون بیاد ولی این اطمینان رو میدم که هیچ لیریک کرهای نداره.
پ.ن. Sentimental Blue - Jeon Su Yeon ؛ برای این هم این اطمینان رو میدم که نه تنها هیچ لیریک کرهای نداره، بلکه اصلا هیچ لیریکی نداره. ولی زیباست. credit به دوست عزیزی.
تو خندوانه داشتن دربارهی گلها حرف میزدن؛ یاد یه گلی افتادم. «فراموشم نکن». زیباست نه؟ :)
هر بار میگم این دفعه دیگه یادم میمونه رمزی که واسه ایمیل گذاشتم رو و دفعه بعد دوباره «اممم، چی بود؟» و یه رمز جدید.
پ.ن. دوباره به یه جایی ایمیل دادم و جوابم رو دادن سریع. هاها. دوستتون دارم. هر بار هم سر این ویپیان هی اکانتهام بلاک میشه. :)) باید جواب ایمیلشون رو بدم و تشکر کنم آیا؟ :-؟
دلم برای به اشتراک گذاشتن عکسهام تنگ شده.
البته احتمالا قبلش دلم باید برای عکس گرفتن تنگ شده باشه.
رفتم Goodreads. چهقدر کتاب to-read بود. :)) و چهقدر شجاع بودم. ریویو میذاشتم حتی. :))
اوصیکم به Goodreads. آدم رو تشویق میخونه کتاب بخونه جدا.
واقعا یکی از بزرگترین ظلمهایی که به ما شده اینه که زبانمون انگلیسی نیست.
خب دلم نمیخواست اینقدر زود از هایبودن بعد کنکورم خدافظی کنم و وارد قسمت غمانگیز زندگیم بشم ولی خب.
When you know, its not okay
And you know, you're not to blame
۰۰:۰۰
بعد مثلا اینجوری نیست که آدم خیلی درسبخونی بودهباشم و هیچکاری که دلم میخواسته نکردهباشم و فلان؛ ولی این حس عذابوجدانی که نیست خیلی خوبه. خیلی زیاد. بعد چند سال.
اون نیمساعتی که قبل آزمون الاف و بیکار نشسته بودیم سر جلسه، هی اینطوری بودم که wait, what؟ الان کنکور قراره بدیم؟ و خندهم میگرفت.
دلم مىخواد کلى زبان جدید یاد بگیرم، یه عالمه.
امیدوارم تو قرابتهاى ادبیات آهنگهاى چاوشى نداشته باشه.
و امیدوارم ریدینگهاى زبانش حواسپرتکن نباشه. یه بار یه ریدینگى بود درباره یه زبان ساختگى. اسپرانتو. همهش سر آزمون داشتم فکر مىکردم که یادم بمونه برم دربارهش سرچ کنم.
خیلى دوگانگى شخصیت دارم. تو همهچى. خیلى خیلى.
خوشحالم که آرژانتین حذف نشد.
مرصادالعباد مال نجم دایه ست و سیرالعباد مال سنایى. سین سین.
امیدوارم تابستون رو به بطالت نگذرونم.
امیدوارم رشتهى موردعلاقهم رو پیدا کنم. با اینکه ایت دازنت ریلى متر.
حس خوبى ندارم. TT
کاشکى کنکور قبل تولدم بود.
کاشکى جامجهانى بعد کنکور بود. نه. مهم نیست هر وقت که مىخواست مىبود. ولى کاش ایران حذف نمىشد.
تتو نکنید بابا چرا آخه.
یه عکسى دیدم تو یه کانالى مال یه فیلمى بود یحتمل، نوشته بود تو الان ١٨ سالته و من ٨، بعد تو ٢٨ سالت مىشه و من ١٨، بعدش ٣٨ سالت و من ٢٨، و بعد تو ٤٨ و من ٣٨ و اون موقع دیگه تفاوت زیادى با هم نداریم. واقعنا.
آدمى به امید زندهست ولاغیر.
خواهرم بیدار شد. ١٢:٥٠. ظهر عالى متعالى.
واقعا این سرمستى عارفانه تو این شعرا چى مىگه. اصلا کلا چى مىگن اینا. صوفى و فلان. درک نمىکنم. خیلى هم دلم نمىخواد درک کنم البته.
یکى از بیتهایى که دوستش داشتم یحتمل به خاطر ریتمش که اونم احتمالا دارم اشتباه مىخونم؛ مشنو اى یار که غیر از تو مرا یارى هست، یا شبوروز به جز فکر توام کارى هست.
صبح آهنگ برخیز سینا سرلک رو گذاشته بودم آلارم، بعد آهنگه با خوابم قاطى شده بود فکر مىکردم تو خواب داره پخش مىشه. تازه گشنه هم بودم، داشتم خواب مىدیدم که مثلا مىخوایم شام بخوریم منتظر بابام و یسرى دیگهایم که بیان و هى نمىاومدن. بعد دیگه گرمم هم بود، تو خوابم پشت میزم کلافه نشسته بودم و داشتم فکر مىکردم چرا با این که کولر رو روشن کردم هنوز گرمه. کلا نمىخواستم پاشم.
امروز اتفاقى یه جا خوندم که برخیز مال هوشنگ ابتهاجه متنش. زیباست.
ایشالا خدا کمکمون مىکنه.
Higher, higher, higher we go tell me, tell me
내 생일이야! [جیغ][بالا و پایین پریدن]
معمّر شدم.
پ.ن. شبآ به زور خوابم مىبره؛ نمىدونم استرس کنکوره یا استرس بعدش. یا صرفا چون گرمه.