یه چیزی که اذیتم می‌کنه اینه که مثلا امید داشتم فلان اتفاق بیفته و حالم یکم بهتر شه، بعد اون اتفاقه افتاده و حالم بهتر نشده. از اتفاقای کوچولو مثل یه غذای خوشمزه خوردن تا حالا اتفاقای مهم‌تر زندگی. یعنی این که زیبایی باید در نگاه تو باشد و بلاه بلاه بلاه اوکی، ولی آدم برای غذا خوردن هم اصلا بگیم نه، دیگه حداقل برای اتفاق‌هایی که براشون تلاش کرده باید یکم حس خوب یکم طولانی مدت بگیره یا نه؟ نمی‌دونم. شایدم اصلا واسه چیزی تلاش نکردم. حالا بی‌خیال. بعد خب خیلی وقت‌ها هم این که همیشه این اتفاق می‌افته یادم هست و شاید واسه همینه که هفته‌های متوالی امتیازی که به مودم در هفته می‌دادم بالا می‌رفت پایین می‌اومد ولی جواب سوال «به آینده امیدوار بودم» همیشه «تقریبا هیچ وقت» بود. 

[از توالی همیشه تقریبا هیچ وقت خوشم اومد. :))]