باید آذر مى‌بود، هواى ابرى و قرمز، بارون تق‌تق مى‌خورد به شیشه و من از زیر پتو به روشن شدن آروم‌آروم هوا نگاه مى‌کردم و به این‌که روزى که پیش رومه چه‌قدر قراره سرد و قشنگ باشه. 

٥:٢٢

چون از گرما بیدار شدم و خوابم نمى‌بره.