فکر کنم این که من هیچ وقت آدم دیگری نمیشم ناامیدکنندهترین حقیقت زندگیمه. انگار مثل لحظهای که میگذره غیر قابل تغییرم و هر تلاشی برای عوض شدنم یک توهّم زودگذره.
پ.ن. امروز وبلاگی رو میخوندم که از همهی پستهاش غم میبارید. نمیدونم بلاگ من همچین حسی میده یا نه؛ ولی خواستم بگم من هنوز اون قد هم غم ندارم. هر چند معمولا نمیبینمشون ولی فکر کنم هنوز رگههایی از نور و امید توی زندگیم باشه. :)) (پینوشت سفارشی از طرف خودم جهت امیددهی به جوانان وطن - تلاشی احتمالا بیفایده برای این که حس ناامیدی که من از اون بلاگ گرفتم رو از بلاگم نگیرید.)