زمان گذشت
زمان گذشت و ساعت چهار بار نواخت
چهار بار نواخت
امروز روز اول دیماه است ...
از فروغ.
به رسم هر سال.
۱۶:۵۶. هوا چهقد زمستونه. راضیم.
نشسته بودم تو اتاقم و این شعره رو میخوندم و هوا هی رنگش عوض میشد و هی تاریکتر میشد و هی تاریکتر میشد و هی ...
من سردم است و میدانم
که از تمامی اوهام یک شقایق وحشی
جز چند قطره خون
چیزی به جا نخواهد ماند.
چرا انگشت کوچیکهام یخ میزنن همهش؟ یعنی دستام اینا اوکیه و گرمه و فقط دوتا انگشتام خیلی سردن. خیلی مسخرهست. :))