ولی خب داشتم فکر میکردم الآن این تناقضهایی که تو فکرمه رو باید چیکارشون کنم. و چهقد حتی گفتنشون سخته چه برسه به فکر کردن بهشون. البته؛ فکر کردن به یه چیز آسونتره یا گفتنش؟ به هر حال! هر دوش سخته و نمیدونم چی کار کنم. حس پوچی میده بهم یکم.
میتونم کلیدواژه بدم. تنهایی، یا شاید احساساتی که تو تنهایی داریم؛ و عکس گرفتن.
نمیتونم بیشتر مقاومت کنم. پوچ شدم باز. پوووچ.
۲۰:۵۷ الآن دارم به این فکر میکنم که این که این همه زندگی هست که هیچی ازشون نمیفهمیم اوکیه آخه.
و این همه آدم که درست نمیشناسیم.
و
چه مسخره! معلومه که اوکیه.
۲۲:۲۲ این تیکهی این شعره رو دوست دارم:
«نگاه کن که غم درون دیدهام
چهگونه قطرهقطره آب میشود
چهگونه سایهی سیاه سرکشم
اسیر دست آفتاب میشود
نگاه کن
تمام هستیم خراب میشود
شرارهای مرا به کام میکشد
مرا به اوج میبرد
مرا به دام میکشد
نگاه کن
تمام آسمان من
پر از شهاب میشود»
از فروغ.
۲۲:۳۲ سکووووت. هعی. این روزا همهش به این فکر میکنم که هیچ وقت نمیفهمم که یه چیزی. چرا میگم وقتی نمیخوام بگم.
۲۲:۴۶ یک دم از خیال مننننن، نمیروی ای غزال مننن. دگر چه پرسی ز حال من؟
۲۲:۵۳ سئول دمای هوا ۶- درجهست! یاهاهای. سردم شد.
۲۲:۵۸ یه کاری میخواستم بکنم؛ که هیییچ فایدهای برای هیییچ کس نداره و فقط سرگرمکنندهست؛ یا حتی وقتتلفکننده. نمیدونم.
۲۳:۰۳
invisible invisible invisible invisible invisible invisible invisible invisible invisible invisible invisible invisible invisible invisible invisible invisible invisible invisible invisible invisible invisible invisible in..
۲۳:۰۷ مسخرهستتتت..
۲۳:۱۰ بیاین یه شعر دیگه از فروغ بنویسم براتون.
«گوش کن
وزش ظلمت را میشنوی؟
من غریبانه به این خوشبختی مینگرم
من به نومیدی خود معتادم
گوش کن
وزش ظلمت را میشنوی؟»
منم همینطور. :))
۲۳:۲۵ ولی اینقد قیافهم تو هر عکسی فرق میکنه به خدا اگه بدونم چه شکلیم واقعا. :-
۲۳:۲۸ We are problems that want to be solved. نه.
۲۳:۳۷
다들 나와 같은 모습인데
참고 있는 걸까
아니면 나만 못된 사람인 걸까
가끔은 꿈을 꾸지만
그 속을 날기도 했지만
나는 결말을 알고 있지
:-؟
۲۳:۳۸ مسخرهستتت..
۲۳:۳۹ چه کار جالبی میتونم انجام بدم الآن؟ :-؟
۲۳:۴۶ تنها چیزی که به نظرم رسید خواب بود.
۲۳:۵۴ ولی خب روز خوبی بود امروز راضیم.
Still lost in rhymes ...