Screenshot

به خدااا.‌ :‌))

خب این واکنش اولم بود. واکنش دوم‌م این بود که آیا کلا نگران بودن درباره‌ی آینده رو کنار بذاریم خوبه؟ اگه مثلا بتونی اون «نگران بودن»ه رو صرفا کنار بذاری فکر کنم خوب باشه. ولی مثلا من خودم این‌جوری‌م که اگه بخوام اون نگران بودنه رو کنار بذارم کلا فعالیت‌هام برای آینده هم کنار گذاشته می‌شه. -البته الآن دارم به این فکر می‌کنم که معمولا فعالیتی دارم برای آینده نمی‌کنم که بخواد متوقف بشه. یعنی در واقع صرفا نگرانیه رو دارم و بقیه چیزاش رو گذاشتم کنار. عجب. :‌))- 

بعد ولی وقتی این‌جوریه نمی‌دونم که چی‌کار باید کرد واقعا. شایدم زیادی مبهمه. نگرانی چیه. خوش‌حال بودن چیه. ازین چیزا. شایدم مبهم نیست. صرفا نمی‌شه تو کلمات تعریف‌شون کرد مثلا. و تعریف نشدن یه چیزی دلیل بر نفهمیدن‌ یا مبهم بودن‌ش نیست. فکر کنم. 

Give up future؟

چند روز پیش داشتم به این فکر می‌کردم که واقعا نمی‌فهمم که الآن تصمیم A رو بگیرم در آینده بهتر خواهد بود حالم یا تصمیم B. و حتی در آینده هم نمی‌فهمم چون نهایتا نتیجه‌ی یکی‌شون رو می‌بینم. و به این که حتی اگه بدونم تصمیم A نتیجه‌ش چیه و تصمیم B نتیجه‌ش چیه باز هم نمی‌دونم کدوم رو ترجیح خواهم داد. یعنی، قابل مقایسه نیستن. هیچ‌کدوم‌شون بد نیستن. دوتا جهان مختلف‌ن مثلا. ولی من خودم رو این‌قد خوب نمی‌شناسم که بدونم از کدوم یک از این جهان‌ها بیش‌تر خوشم میاد. یکم کلی و شاید مبهم شد. یه مثال واضح تو ذهنم هست که نمی‌خوام بگم. همین‌جوری درک کنید. :دی

الآن دارم به این فکر می‌کنم که یه دونه از آینده‌هایی که می‌بینم برای خودم اگه بخوام واقع‌بین باشم خیلی دور از دسترسه. ولی نمی‌دونم واقع‌بین بودنه یا give up کردن. اگه give up کردن باشه چی. برای همین نمی‌تونم کلا بذارم‌ش کنار.

دیگه همین. خلاصه که Don't worry life is easy احتمالا. 

پ.ن. و در نهایت دارم به این فکر می‌کنم که قطعا آخرش این‌جوری می‌شه که من به نتیجه‌ی تصمیم C می‌رسم که اصلا تو گزینه‌هام نبوده. دست ماعه اصلا؟

پ.ن. و به این فکر می‌کنم که اصلا چرا باید خوش‌حال باشیم، هدف زندگی چیه و الخ. متاسفانه یا خوش‌بختانه حوصله‌ی ادامه‌دادن ندارم ولی دیگه.

پ.ن. این که تو صدسالگی‌ت رانندگی کنی هم جالب بود واقعا.